دو هفته پیش آخرین قسمت سریال لاست پخش شد و به بسیاری از سئوالهای بیجواب پاسخ داد. البته طرفداران سریال انتظار داشتند که به تمام سئوالاتشان پاسخ داده شود ولی در قسمت آخر ناامید شدند، چراکه بعضی از سئوالات هم بی جواب ماند. با این حال از حق نباید بگذریم که این سریال جذابیتهای لازم برای یک سریال را به همراه داشت که توانست چند سال ما را به دنبال خود بکشاند. و واقعا شخصیتهای سریال لاست یکی از مهم ترین عوامل جذابیت بودند. یک دلیل بزرگ برای اینکه سریال انقدر پرکشش و هیجانی بود وجود بازیگران خوب بود. به همین مناسبت و برای خداحافظی با لاست ما پرطرفدارترین بازیگران را معرفی میکنیم. امیدواریم به زودی دوباره آنها را در فیلمها و سریالهای دیگر ببینیم.
جک شپرد
بازیگری که نقش این دکتر دوست داشتنی را بازی میکرد «متیو فاکس» بود. بعد از سقوط اوشینیگ جک توانایی طبیعی خود برای ارتباط برقرار کردن و رهبری کردن گروه را از همان آغاز نشان داد. اگرچه در ابتدا بی میل بود ولی رفته رفته خودش در نقش رهبر دیگر بازماندهها جا افتاد.
بازیگری که نقش این دکتر دوست داشتنی را بازی میکرد «متیو فاکس» بود. بعد از سقوط اوشینیگ جک توانایی طبیعی خود برای ارتباط برقرار کردن و رهبری کردن گروه را از همان آغاز نشان داد. اگرچه در ابتدا بی میل بود ولی رفته رفته خودش در نقش رهبر دیگر بازماندهها جا افتاد.
جان لاک
از همان ابتدا او مرد ایمان بود و مرد دانش و بدون او احتمالا تک تک افراد یا از جزیره فرار میکردند یا آنجا را ویران میکردند. و همراه با بن، لاک یکی از عالی ترین شخصیتهایی بود که تابحال در برنامه تلویزیونی دیده ایم.
از همان ابتدا او مرد ایمان بود و مرد دانش و بدون او احتمالا تک تک افراد یا از جزیره فرار میکردند یا آنجا را ویران میکردند. و همراه با بن، لاک یکی از عالی ترین شخصیتهایی بود که تابحال در برنامه تلویزیونی دیده ایم.
ساویر
جاش هالووی نقش جیمز را بازی میکرد که بیشتر او را با نام مستعارش یعنی «ساویر» میشناسند. چهره جذاب و زیبای این بازیگر به همراه سخنان طعنه آمیزش در فیلم او را تبدیل به یکی از شخصیتهای دوست داشتنی داستان کرد، بااینکه او در ابتدا میخواست دیگران از او متنفر باشند. فلش بکهای مربوط به او هم احساسات ما را جریحه دار کرد و هم باعث شد که کیت بیشتر با او آشنا شده و احساس همدردی کند.
جاش هالووی نقش جیمز را بازی میکرد که بیشتر او را با نام مستعارش یعنی «ساویر» میشناسند. چهره جذاب و زیبای این بازیگر به همراه سخنان طعنه آمیزش در فیلم او را تبدیل به یکی از شخصیتهای دوست داشتنی داستان کرد، بااینکه او در ابتدا میخواست دیگران از او متنفر باشند. فلش بکهای مربوط به او هم احساسات ما را جریحه دار کرد و هم باعث شد که کیت بیشتر با او آشنا شده و احساس همدردی کند.
کیت اوستین
بازیگر نقش کیت هم اوانجلین لیلی نام دارد. پدر و مادر او از هم جدا شده و مادرش با فردی به نام «وایان» ازدواج کرده بود. او مردی الکلی بود که به کیت هم نظر داشت. کیت خیلی زود فهمید که وقتی پدرش سام در کره بوده مادرش او را باردار بوده، درحقیقت مادرش به شوهرش خیانت کرده و او متوجه شد پدر اصلیاش همان ناپدری اش وایان است. بعد از فهمیدن این راز او خانه مادرش را بیمه کرد و بعد درحالیکه پدرش داخل آن بود خانه را منفجر کرد. سپس خیلی زود به مادرش خبر داد و برای همیشه محل زندگی اش را ترک کرد.
بازیگر نقش کیت هم اوانجلین لیلی نام دارد. پدر و مادر او از هم جدا شده و مادرش با فردی به نام «وایان» ازدواج کرده بود. او مردی الکلی بود که به کیت هم نظر داشت. کیت خیلی زود فهمید که وقتی پدرش سام در کره بوده مادرش او را باردار بوده، درحقیقت مادرش به شوهرش خیانت کرده و او متوجه شد پدر اصلیاش همان ناپدری اش وایان است. بعد از فهمیدن این راز او خانه مادرش را بیمه کرد و بعد درحالیکه پدرش داخل آن بود خانه را منفجر کرد. سپس خیلی زود به مادرش خبر داد و برای همیشه محل زندگی اش را ترک کرد.
سان کوان
یونجین کیم در این نقش بازی میکرد. قبل از سقوط هواپیما سان دختر ثروتمندی بود که با جین ازدواج کرده بود، علیرغم اینکه جین نسبت به او از طبقه پایین تری بود. برخلاف تصورش ازدواجش زیاد هم موفقیت آمیز نبود و او به امید اینکه به خاطر ازدواج شکست خورده اش بتواند فرار کند درخفا به یادگیری زبان انگلیسی پرداخت و با معلم زبانش نیز ارتباط عاشقانه ای برقرار کرد. باهمه این احوال در لحظه آخر تصمیم گرفت با جین بماند بنابراین سوار هواپیمایی شد که در جزیره سقوط کرد. ولی این جزیره بهترین هدیه برای زندگی زناشویی آنها بود و باعث شد تحولی در زندگی شان به وقوع بپیوندد.
یونجین کیم در این نقش بازی میکرد. قبل از سقوط هواپیما سان دختر ثروتمندی بود که با جین ازدواج کرده بود، علیرغم اینکه جین نسبت به او از طبقه پایین تری بود. برخلاف تصورش ازدواجش زیاد هم موفقیت آمیز نبود و او به امید اینکه به خاطر ازدواج شکست خورده اش بتواند فرار کند درخفا به یادگیری زبان انگلیسی پرداخت و با معلم زبانش نیز ارتباط عاشقانه ای برقرار کرد. باهمه این احوال در لحظه آخر تصمیم گرفت با جین بماند بنابراین سوار هواپیمایی شد که در جزیره سقوط کرد. ولی این جزیره بهترین هدیه برای زندگی زناشویی آنها بود و باعث شد تحولی در زندگی شان به وقوع بپیوندد.
چارلی پیس
دومینیک موناگان نقش چارلی را در سریال بازی کرد. چارلی قبل از سقوط هواپیما نوازنده گروه معروف موسیقی «درایو شفت» بود که در آنجا هم به هروئین معتاد شده بود. در جزیره جان به او کمک کرد که اعتیادش را ترک کند. او عاشق کلیر شد، یکبار نزدیک بود به خاطر کلیر توسط اتان کشته شود که بعدها انتقامش را گرفت. باوجود اینکه از اول شخصیت مثبتی نداشت اما بعدها برای نجات دوستانش خودش را قربانی کرد و جزو یکی از فداکارترین شخصیتها شناخته شد.
دومینیک موناگان نقش چارلی را در سریال بازی کرد. چارلی قبل از سقوط هواپیما نوازنده گروه معروف موسیقی «درایو شفت» بود که در آنجا هم به هروئین معتاد شده بود. در جزیره جان به او کمک کرد که اعتیادش را ترک کند. او عاشق کلیر شد، یکبار نزدیک بود به خاطر کلیر توسط اتان کشته شود که بعدها انتقامش را گرفت. باوجود اینکه از اول شخصیت مثبتی نداشت اما بعدها برای نجات دوستانش خودش را قربانی کرد و جزو یکی از فداکارترین شخصیتها شناخته شد.
بنجامین لاینس
مایکل امرسون این نقش را فوق العاده بازی کرد؛ یکی از بهترین شخصیتهایی که در برنامههای تلویزیونی میتوانستیم ببینیم و شخصیتی که نمیتواستیم متفق القول شرور و بدکار یا قدیسه بنامیمش چرا که شخصیتی مرموز و پر از فراز و فرود داشت. به خاطر تمام اتفاقاتی که بر اوگذشت ما فکر میکردیم باید از جزیره متنفر شود اما برایمان قابل فهم نبود که دوست داشت برای همیشه آنجا بماند. شاید برخی بگویند با وجود کارهای زشتی که انجام داد باید به اندازه آنتونی کوپر «پدر جان لاک» از او متنفر شد، اما می توانم بگویم که نسبت به او حس همدردی و البته غیردرک بودن نسبت به او دارم.
مایکل امرسون این نقش را فوق العاده بازی کرد؛ یکی از بهترین شخصیتهایی که در برنامههای تلویزیونی میتوانستیم ببینیم و شخصیتی که نمیتواستیم متفق القول شرور و بدکار یا قدیسه بنامیمش چرا که شخصیتی مرموز و پر از فراز و فرود داشت. به خاطر تمام اتفاقاتی که بر اوگذشت ما فکر میکردیم باید از جزیره متنفر شود اما برایمان قابل فهم نبود که دوست داشت برای همیشه آنجا بماند. شاید برخی بگویند با وجود کارهای زشتی که انجام داد باید به اندازه آنتونی کوپر «پدر جان لاک» از او متنفر شد، اما می توانم بگویم که نسبت به او حس همدردی و البته غیردرک بودن نسبت به او دارم.
سعید جراحسعید یک شکنجه گر شکنجه شده، که نقشش را ناوین اندروز بازی کرد فردی که با گذشته تاریک به جزیره پا گذاشت. با اینحال از کمک به دیگران فروگذار نمیکرد، و جزیره برای او هم نقطه عطفی بود و محلی برای فکر کردن از گذشته. عاشق دختری از فرهنگ متفاوت شد و آن دختر را هم از دست داد. بیشتر صحنههای مربوط به سعید جالب بود و در قسمت آخر هم دیدیم که برای نجات دوستانش خودش را قربانی کرد.
هوگو «هارلی» ریِیِز
هارلی با جثه ای بزرگ و چاق و قلبی بزرگتر از شخصیتهای محوری سریال بود. هرچقدر که در زمینه شجاعت و قهرمانی احساس فقدان میکرد، در زمینه همدردی کردن و محبت به دیگران عالی بود. او سرچشمه بزرگترین رابطههای دوستی بین افراد دیگر بود که خودش هم در جزیره رابطه ای سوزناک با پایانی ناراحت کننده داشت. مرگ دوستش لیبی، چارلی، سان و جین جزو بدترین لحظههای زندگیاش بود.
هارلی با جثه ای بزرگ و چاق و قلبی بزرگتر از شخصیتهای محوری سریال بود. هرچقدر که در زمینه شجاعت و قهرمانی احساس فقدان میکرد، در زمینه همدردی کردن و محبت به دیگران عالی بود. او سرچشمه بزرگترین رابطههای دوستی بین افراد دیگر بود که خودش هم در جزیره رابطه ای سوزناک با پایانی ناراحت کننده داشت. مرگ دوستش لیبی، چارلی، سان و جین جزو بدترین لحظههای زندگیاش بود.
دزموند هیوم
دزموند از همان ابتدا در داستان نبود اما بعد از پیدا کردن دریچه جزو شخصیتهای اصلی شد، تواناییهای مرموزی هم داشت که با پایان داستان نیز برخی از آنها بی جواب ماند. در ابتدا او فقط آدم مست و بدون اراده ای به نظر میرسید که کاری از دستش برنمیآید و فقط قرار است لاستیها را نجات دهد و در آخر او بود که همه را کنار هم جمع کرد.
0 نظرات:
ارسال یک نظر